انتظار فرج،با فضیلت ترین عبادت
پیوندی که بین مردم عراق و ایران در ایام اربعین برقرار می گردد، یکی از لحظه های بسیار زیبا و دیدنی است که فقط در این ایام شاهد آن هستیم. شما وقتی به عراق می روید به واقع در متن تمام زیبایی های جبهه و دفاع مقدس خودمان قرار می گیرید . این زیارت ها و رفتن به آنجا به جرات می توانم بگویم از هزینه هایی که قرار است صرف کارهای فرهنگی برای جوانان شود جلوگیری می کند . حضور در اربعین حسینی به واقع نورانی و تاثیرگذار است.
اربعین یک مسئله فرادینی و فراملیتی است و در مراسم اربعین آغوش رحمت وسیع الهی رو به سوی مردم دنیا باز میشود. در واقع اربعین یک عملیات اتمام حجت است و این رخداد عظیم، جذب نیروی بزرگ مردمی را فراهم می کند.
فقط با ادبیات هئیتی درمورد اربعین صحبت نکنیم بلکه باید اربعین را با انواع ادبیات بیان کنیم صرفا این ادبیات نباید فقط دینی و انقلابی باشد، بلکه باید با انواع ادبیات روشنفکرانه، بازاری، صنعتی و تا آنجایی که می توانیم این واقعه عظیم را بازگو کنیم.
وقتی آمریکایی ها صدام را سرنگون کردند اصلا فکرش را هم نمی کردند که این بیداری اسلامی در آنجا اتفاق بیافتد. سال گذشته محکم ترین شعاری که زمین و زمان را به لرزه در میآورد لبیک یا حسین نبود بلکه " لبیک یا زینب"بود. این شعار خیلی معنادار بود و اشاره به حرم حضرت زینب(س) و به رزمندگانی بود که در دفاع از آن حرم مطهر به شهادت رسیده بودند.
هر افراط و تفریطی در حرم اباعبدلله (ع) به تعادل می رسد و این کارهای افراطی گری که بعضی ها در آنجا انجام می دهند در بین سیل خروشان و باعظمت جمعیت حذف می گردد. اگر کسی بخواهد اباعبدلله(ع) و واقعه ایشان را تحریف کند و یک اسلام آمریکایی نمایان کند، مردم فطرت پاکی دارند و متوجه می شوند و حتی کافی است کسی روضه حضرت علی اصغر(ع) را بخواند، دیگر لازم نمی شود کسی کار خاصی در برابر این تحریف ها انجام دهد بلکه روضه اباعبدلله(ع) کار خودش را با فطرت های پاک انسان ها انجام می دهد. این تحریف ها ناشی از سبک مغزی است ک عملا نیاز به نقد هم ندارد. بعضی ها علاقه دارند که این واقعه را تحریف کنند ولی بدانند که واقعه کربلا تحریف نشدنی است.
از ترس نگاه دیگران و ضایع نشدن پیش دیگران به سر و وضع خودمان رسیدگی نکنیم، بگو خدا خوشش نمی یاد چشم بنده ی مؤمن به غیر از زیبایی بیفتد لذا من باید همیشه تمیز و مرتب باشم؛
اگر مهمان داری می خواهی پذیرایی کنی یا خانه ات را مرتب کنی از ترس ضایع شدن این کار را نکن، بگو مهمان حبیب خداست من باید بهترین پذیرایی را برای حبیب خدا انجام بدم.
این یعنی نیت قربة الی الله.
ما باید روی زیر ساخت های دینی، فرا دینی عمل کنیم یعنی نیاز نیست حتماً با ادبیات دینی موضوعاتی همچون ترس و حیا را جا بیاندازیم، با ادبیات غیر دینی هم این دو را می شود جا انداخت چون در همه ی جوامع این دو مذموم است.
اگر فردی شجاع شد، اگر فردی با حیا شد، خود به خود آدم می شود و دین را تو هوا می زند.
أَهْلَکَ النّاسَ إِثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ وَ طَلَبُ الْفَخْرِ. (از چهل حدیث حضرت امیرالمؤمنین) دو چیز مردم را هلاک کرده: ترس از ندارى و فخرطلبى.
ترس آدم را زود راه میاندازد ولی قدرت حرکت او گرفته میشود. با ترس نمیتوان برای اندیشههای عمیق انگیزه پیدا کرد. اگر از خدا ترسیدیم ترسمان از دیگران میریزد؛ اگر از خدا بترسیم خدا دیگران را از ما میترساند.
پیامبر(ص) می فرما ید: خداوند بر آدمى مسلّط نکرد مگر کسى را که آدمى از او مى ترسد . اگر آدمى از کسى جز خدا نمى ترسید خداوند جز خود کسى را بر او مسلط نمى کرد . و آدمى واگذار نشد مگر به کسى که به او امید بست . اگر آدمى جز به خدا امید نمى بست به غیر خدا واگذار نمى شد. (منتخب میزان حکم،664)
از دیگر ریشههای ترس محبت و علاقه است: تا وقتی که حب الدنیا در دل ماست میترسیم.
پیامبر اعظم(ص) می فرماید:هر کس دنیا را دوست بدارد، ترس آخرت از دلش فرومیریزد. (بحارالانوار، ج6، ص38)
حجم:30مگابایت
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ (155، بقره)
«و مسلماً شما را به چیزی از ترس و گرسنگی و زیان مالی و جانی و کاهش محصولات میآزماییم، و صابران را نوید ده»
برخی از استعدادهای ما در متن ترسهای ما باید رشد کند.
اگر نعوذبالله جامعهای مبتلا به سیاست ورزان ترسو باشد، آنها ما را میترسانند و این ترس خود را تئوریزه می کنند.
ابلیس از خاصیت ترس انسان حسن سوءاستفاده !!! را به عمل میآورد و انسان را به زمین میزند.
ترس غیر خدا استعدادهای انسان را میسوزاند، خدا ترس را قرار داد تا وقتی ترسیدی بروی در آغوش پروردگار نه این که از چیزی بترسی و خود را نابود کنی.
خداوند متعال بنده ی شجاع و با صلابت را دوست دارد.
بچه نباید از نمره کم آوردن و تحقیر شدن توسط دیگران و رفو زه شدن بترسد . با استرس او را وادار به درس خواندن نکنید، چرا که یک سری محفوظات کسب میکند که فقط در شب امتحان به یاد او است. چرا اکثر دانشجویان دانشمند نمیشوند.
زندگی اکثر مردم مبتنی بر ترس است و توجهی هم ندارند. نیازی نیست که از ترس فقر کار بکنید و از بی اعتباری درس بخوانید.
ما چه قدر عالم و باسواد داریم که دو زار عقل ندارند. وگرنه کل عالم نجات پیدا می کرد. یک کمی از این علم برای عقل کفایت میکند. چرا یک سری علم دارند ولی شعور ندارند. آنها ملت خود را به بردگی میکشانند.
حتی پروردگار عالم ما را در کنار امتحاناتش نمیترساند. هدف امتحان را "الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیبْلُوَکُمْ أَیکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا" ( 2، ملک) میفرماید. ترس داخل آن نیست. از جهنم حرفی نزد. با اینکه ترس از جهنم با غالب ترسهای ما فرق دارد.
اگر مدال نگرفتید نیازی به رنگ پریدن نیست مسابقه است و جایزه میدهند میتوان قصه خورد ولی ترس چرا ؟!
از هیچکسی و چیزی غیر از خدا نترسیم. از مقام الهی بترسیم نه از عذاب الهی اما خوب میشود از عذاب هم ترسید ولی کم ارزش تر است.
حتی فردی اومد پیش امیر الؤمنین(ع) گفت می ترسم، حضرت فرمود از چی؟ گفت از عذاب؛ حضرت فرمود: خب گناه نکن و نترس.
پاسخ صحیح به امتحان ترس چیست؟ نترسیدن
پاسخ به امتحان بیماری ؟ صبر
پاسخ به امتحان فقر ؟صبر و حفظ عزت
پاسخ به امتحان نعمت؟ شکر
خدا میترساند که نترسی(از غیر او).
مرتبط
حجم:29مگابایت
حضرت حق میفرماید ما تمام این نعمتها و نقمت ها را امتحانی به شما دادهایم، خداوند بر مبنای امتحان مردم را بندگان خود قرار داده است.
اصل این نیست که شما بندهٔ خوبی باشی بلکه خوب بودن یعنی خوب امتحان دادن.
حتی ممکن است که یک عرق خور یک امتحان خوبی بدهد و از آن نمازخوان بتواند جلو بزند.
هیچ کس برای بچه مثبت بودنش قیافه نگیرد. بعضیها از مادرزادی نمازخوان بودهاند.
تعداد ما الآن خیلی زیاد است ولی چرا حضرت ولیعصر(عج) ظهور نمیکنند؟ همهٔ ما وضعمان به گونهای است که امتحان را دور میزنیم و کار خوبی را انجام میدهیم که وظیفهٔ کنونی ما نیست!
اولین امتحان و شایعترین نوع امتحان از بندگان ترس است؛ میفرماید: از آنها نترسید از من بترسید «ْ فَلَا تخَشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ» (3 مائده)
به رابطه ی بچه با پدر و مادرش نگاه کنید؛ از هر چی می ترسه می پره تو بغلشون.
آیتالله بهجت(ره) میفرماید: آن قدری که بچه به پدر و مادرش ایمان دارد ما به خدا ایمان داشتیم کارمان درست میشد،ایشان میفرماید: بچه هیچگاه نگران روزی فردایش نیست.
ترس در وجود آدمی هست ولی اینکه از چه کسی میترسیم خیلی مهم است. حتی شجاعها هم از یک چیزی میترسند مثلاً از آبروریزی میترسند؛ مثل زبیر( کسی که در جنگهای صدر اسلام یک بار هم نترسید) امیر الؤمنین(ع) قانعش کرد از جنگ جمل دست بکشد و او راضی شد و رفت، ولی بعد گفت: میترسم که زنهای بصره بگویند او ترسید و پا پس کشید.
ما از خداوند نمیترسیم از چه چیزی میترسیم؟
امام صادق(ع) می فرماید: هر کس از خدای بزرگ بترسد خداوند خوف او را در دل هر چیزی قرار میدهد یعنی همه از او میترسند، و هر کس از خدای بزرگ نترسد، خداوند ترس همه چیز را در دل او قرار میدهد و از همه کس میترسد. (میزان الحکمه، ج 3، ص 294)
زیاد روی اعمالمان حساب وا نکنیم چون خداوند به حضرت داوود فرمود: یا داوود صدیقین را از حساب من بترسان اگر من بخواهم صدیقین را حساب بکشم به جهنم میروند.
ما قدرتمندترین قوم جهان هستیم چون از خدا میترسیم. هر کسی که سیاسی شود باید از خدا بترسد. چون اگر از خدا نترسد از حمله و محاصره و جنگ خواهد ترسید. وای اگر آدم ترسو یک کمی باهوش باشد عالم را دگرگون میکند چون ترس را تئوریزه میکند.
مرتبط
حجم: 1.11مگابایت
حجم: 950 کیلوبایت
قبل از دین، دو چیز باید درست شود: یکی فکر مردم و دیگری فرهنگ آنها. اگر اینها قبل از دین درست شود، مردم راحت دین را میگیرند و رشد میکنند. دین برای کسی که عادات رفتاری غلط داشته باشد و بخواهد بهسراغ دین بیاید، خیلی سخت خواهد بود. دین در جامعهای که فرهنگ غلطی در آن رواج دارد،(پا) نمی گیرد.
بنده تصور میکنم نباید بار ایمان و دیانت را سنگین کنیم. نباید از دین بخواهیم تمام مشکلات ما را حل کند.
مثلاً بخواهیم فشار تعلیم و تربیت را صرفاً به دوش مدرسه بگذاریم و خانوادهها را دراینباره معاف کنیم. یا بخواهیم همۀ فشار خلافنکردن را برروی وزارت دادگستری بگذاریم و وزارتخانههای دیگر که تعیینکنندۀ معیشت مردم هستند، دراینباره احساس وظیفه نکنند. نباید بار زیاد برروی دوش ایمان و دیانت مردم بگذاریم.
نباید بخواهید مشکلات او را همیشه با دین حل کنید، یا مشکلات او را دینی تحلیل کنید. این کار، فشار زیادی روی دین و ایمان گذاشتن است. قدرت دین بالاست، اما بعد از اینکه عمیقاً پذیرفته شود. باید بسیاری از مشکلات مردم را خارج از میدان دین حل کنیم. به او بگوییم آیا میتوانی این سبک زندگی و تفکر و منطق و روحیه را تحمل میکنی؟ طرف را با خودش تنها بگذاریم.
بسیاری از دستورات دینی توصیه میکند که به فطرت و وجدان خودمان نگاه کنیم.
مثلاً ظلم نکردن؛ ما هی بگوییم آقا دین گفته ظلم بد است، نه او باید زشتی ظلم را با عقل خودش و با انسانیت خودش درک کند سپس دین برای رفع ظلم راهکار های فوق العاده ای می دهد.
باید دست کسانی را که خارج از دین یا دستگاه فکری آدمها یا فرهنگ جامعه را درست میکنند، بوسید؛ مانند وقتی که دست انبیای الهی را که منجی جوامع بشری هستند میبوسید. «کاد الحکیم ان یکون نبیا»: حکیم نزدیک است که پیغمبر باشد.
ایمان مانند رابطۀ شکوفه نسبت به درخت است، تا هوا خوب نباشد شکوفه ای به بار نمی نشیند، باید هوا را خوب کنیم، هوا که خوب شود این درخت خودش خود به خود شکوفه می دهد. دین در قدم اول واقعاً فرهنگ را درست می کند؛ تا فرهنگ درست نشود انسان ها به ایمان نمی رسند، حالا ما هی بیایم بگیم آقا نماز خوبه، حجاب خوبه، خب فرهنگ ناسالمه.
فرهنگ زیرساخت دین است و وقتی زیر ساخت درست شد دین می آید روی آن بناهای زیبا و چند طبقه درست می کند، اما تا وقتی زیر ساخت نداشته باشیم چه بنایی می توانیم بسازیم؟
امام صادق (ع) می فرمایند: که به سراغ جوانان بروید چون آنها زودتر از هرکس دیگری به سوی خیر شتابان می شوند. اکثر شهدای ما در جبهه ها جوانان و نوجوانان بودند، پس اشکال این کار کجاست که در حال حاضر خیلی از جوانان و نوجوانان به سمت بی دینی و بی نمازی کشیده می شوند؟
اشکال اینجاست که جوانان ما در یک فرهنگ غلطی رشد می کنند، در فرهنگ بی ادبی. ادب که چه ربطی به دین داره؟ امام صادق (ع) می فرمایند: که به کودکان از هفت تا چهارده سالگی ادب بیاموزید و بعد رهایش کن که اگر بی دین هم بشود دیگر کاری از دست شما بر نمی آید. باید ادبی که آموخته است کار خودش را کرده باشد.
زیر ساخت نماز، ادب است.
جامعه ای که ادب نداشته نداشته باشد جوان های خودش را بی دین می کند. دین ابتدا با فرهنگ ارتباط برقرار می کند و دوم همین فرهنگ را ارتقاء می دهد.
ما با دو جریان عمده در جامعۀ خودمان مواجه هستیم، جریان غرب گرا، و دیگری جریان اسلام گرا. منظور از جریان غرب گرا کسانی نیست که می خواهند به استکبار وابسته بشوند و ذلیل و اسیر بیگان بشوند، منظور از جریان غرب گرا جریانی است که برخی از محسنات فرهنگ و فکر غربی را پسندیده اند و فکر می کنند که راه سعادت این است که همان مسیر را طی بکنند. جریان اسلام گرا هم جریانی است که علاقه به دین دارند و دوست دارند ارزش های معنوی در جامعه حاکم بشود و در بین مردم رواج پیدا کند.
جریان غرب گرا ما را به حقوق خودمان و به حقوق بشر دعوت می کند.
ظاهراً حرف درستی است که انسان ها باید به حقوق خودشان برسند ولی آیا راه رسیدن به حقوق خودشان این است که مستقیماً بروند و سر حقوق داد بزنند.
آیا اینکه ما به انسان ها بگوییم که برو و حق خودت را بگیر واقعاً موفق می شود که برود حق خودش را بگیرد؟
حقوق بشر می گوید: هرکس باید حق خودش را بگیرد وگرنه اینگونه هیچ کس به حق خودش نمی رسد؛ آیا واقعاً این می شود؟
هرکس که دغدغۀ حقوق بشر دارد که به حقوقش برسد بیاید و روی فرهنگ کار بکند و یک فرهنگ جوانمردی در جامعه پخش کند تا به جای اینکه آدم ها دنبال حق خودشان باشند، به دنبال حفظ فرهنگ جوانمردی باشند.
اگر این فرهنگ درست شد اصلاً دیگر نیاز نیست که من به دنبال حقوق خودم بروم، حقوقم را همه به من میدهند. وقتی این فرهنگ جا افتاد همه به حقوقشان می رسند.
این یک فریبی است که به دیگران بگوییم مراقب حقت باش چون بقیه گرگ هستند. اگر فرهنگ بر این مبنا شکل بگیرد هم اینکه کسی به حقش نمی رسد و هم اینکه این آدم ها در حد حیوانات تقلیل پیدا می کنند.
اگر فرهنگ مشتی گری را رواج بدهیم، آن گرایش حقوق بشری و گرایش دینی هم به نتیجۀ خودشان می رسند.