انتظار فرج،با فضیلت ترین عبادت
در پست قبلی با شهید محسن کمی آشنا شدید؛
در این پست فیلمی برایتان گذاشته ایم که استاد خاطره ای از شهید محسن نقل می فرمایند.
حجم:5 مگابایت
زمان:4:50
ان شاء الله همه ی ما از این شهید والا مقام الگو بگیریم و ایشان هم ما را مورد شفاعت خود قرار دهد.
التماس دعا
شهید صادقی قبل از این‌که به جبهه اعزام شود یک شب به بنده فرمود: شهیدی را در خواب دیده‌ام که قبل از شهادتش از او عهد گرفته بودم اگر به شهادت رسید باید به خوابم بیاید و سؤالی دارم که باید پاسخ بدهد. او به بنده می‌فرمود: من دیشب آن شهید را در خواب دیدم و آن سؤال به خاطرم آمد و از او پرسیدم.
سؤال آقای صادقی از آن شهید در عالم رؤیا این بود: این‌که حضرت امام(ره) فرمودند شهید به وجه الله نظر می‌کند، آیا شما وجه الله را مشاهده کردید یا نه و شهید نظر می‌کند به وجه الله یعنی چه؟ خود آقای صادقی به من می‌فرمودند: آن شهید پاسخ روشنی نداد و لبخند زد و سرش را پایین انداخت و فرمود: دیدم چه دیدنی؛ ولی شهید صادقی از همین پاسخ آن شهید به شدت متأثر شده بود.
اشتیاق و التهاب و هیجان معنوی به صورت خاصی در چهره او موج می‌زد. وقتی این رؤیا را تعریف می‌کرد من به ایشان گفتم ایشان که چیزی به شما نگفته است گفت: با دیدن چهره و نوع برخورد او، من دگرگون شدم و می‌خواهم به جبهه بروم و دیگر نمی‌توانم صبر کنم و همان آخرین اعزامشان بود که به حضور وی در عملیات کربلای 5 منجر شد و در همان عملیات هم به شهادت رسید. شب عملیات در خاکریز، نماز خواندن وی را دیده بودند. می‌گفتند گریه‌ها و ضجه‌های عجیبی داشت و نماز فوق العاده‌ای خواند.
همان شب برای من تعریف کردند که آقای صادقی عجب حال خوش معنوی دارد و بعید است که ایشان ماندنی باشد.
منبع:رجانیوز
متن فیلم
ما رفته بودیم اون لنگ دنیا ،توی دانشگاه تورنتوی کانادا یه سخن پراکنی داشتیم ،با بعضی از دوستان و رفقا و غیر دوستان و ضد انقلاب محترم و همه جور آدم؛
بعد یه استاد دانشگاهی ما رو دعوت کرد خونشون بعد ما رفتیم خونشون ،اول می خواستیم نریم بعد گفتن آقا اینجا کسی تعارف می کنه باید بری ،اینجا مثل ایران که نیست همه به هم بگن آقا بفرما ،این جا کسی به کسی بفرما نمی زنه، این یعنی یه اتفاق مهم برو ،ما هم رفتیم؛
گفت اون حرفی که زدی در مورد حجاب که حجاب عین عقلانیت ،دین نمی خواد ،شعور می خواد حجاب ،این رو من تجربه دارم می خوام بهت بگم؛
تو مقطع دکترا این آقای دکتر که ایرانی هم بود تدریس می کرد ،می گفت سر کلاس کنفرانس می خواست بده خانوم مینژوب پوشیده بود اومده بود ،یعنی همون لباس عادیشون یه کم بد تر ؛من پنج نمره به خاطره لباس بدش نمره اش رو کم کردم ،اینا یه میتینگ پنج شیش نفره ده پونزده نفره علیه من راه انداختن که ایشون چون مسلمونَن لباسه ما رو خوششون نیومد نمره ما رو کم کرد ،تبعیض مذهبی قائل شد؛
مسئولین دانشگاه من رو صدا زدند گفتن شما پنج نمره از این کم کردی به خاطر این لباسش؟ گفتم آره. گفتن شما به خاطره این که علاقه به اسلام داری به ایشون لباسش گیر دادی؟ گفتم نه. گفتن پس چرا پنج نمره کم کردی؛
گفتم وقتی ایشون این جوری لباس پوشید قدرت نقادی بچه ها سر کلاس کاهش پیدا کرد ،اگر هر دختر دانشجویی موقع کنفرانس علمی که همه باید نقد کنند ،بحث کنند ،علم پیشرفت کنه با این وضع بیاد جاذبه داشته باشه وضع پوششش سطح علمی کاهش پیدا می کنه ،می خواید کاهش پیدا کنه؟!
گفتن بخشنامه می کنیم مِن بعد هر دختری خواست بیاد توی دانشگاه کنفرانس بده باید لباس رسمی بپوشه.
اینم نکنه بچه های انصار حزب الله رفتن توی دانشگاه اونجا جا انداختن؟!
بی حجابی سطح علم رو کاهش میده ، این یعنی همون عقلانیت آخر الزمون دیگه.
التماس دعا
دانلود کلیپ صوتی: امام خامنه ای رهبر منطقه ای و جهانی
حجم: 2.16 مگابایت
منبع: مجله ی پنجره ، چاپ10خرداد93
این خاطره در جلسه ی 54 تنها مسیر بیان شد و متناسب با بحث راحت طلبی است.
رزمنده ها وقتی از سختی کشیدن در راه خدا فاصله می گرفتند ، دلشون می گرفت.
بعد از فتح خرمشهر یه تریلی آوردن گفتن سوار شید همین الان باید با قطار برگردین تهران ، من قشنگ خاطرم هست که سر میزدم به کوپه ها ، بچه ها زار زار گریه می کردن که تو رو خدا ما رو بر نگردونید ؛ چون که دارن از سختی کشیدن در راه خدا و فضای نورانی جبهه ها برمی گردن و به فضای راحت تر شهر نشینی می روند ، و از این اتفاق خیلی ناراحت بودند ؛ اصلاً دیگه راحت طلبی رو نمی تونستند تحمل کنند.
